داستان فدک داستان حقی مسلم است که در طول تاریخ به تاراج رفته است
 
چکیده
یکی از وقایع مسلم تاریخی هدیه دادن فدک توسط رسول خدا به دخترشان حضرت فاطمه زهرا(س) است. این هدیه پس از درگذشت پیامبر اسلام به ستم از دختر ایشان گرفته شد و تا دوران حکومت‌های اموی و عباسی در فراز و نشیب بسیار به سر برده است.

تعداد کلمات 1461/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
رامین بابازاده

«فدک» دهکده‏اى در ۱۴۰ کیلومتری مدینه و مملو از درختان نخل و چشمه‌های جوشان بود. همه‌ی ساکنانش یهودى بودند و پس از دژهای خیبر، نقطه‌ی اتکای یهودیان حجاز به شمار می‌رفت. فدک، زمین‌های حاصل‌خیزی داشت و از منابع مهم درآمد در منطقه‌ی حجاز بود. برخى از منابع شیعى، درآمد سالیانه‌ی آن را بین 24 هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته‏اند و برخى دیگر، نصف درآمد سالیانه‌ی آن را 24 هزار دینار دانسته‏اند (بحارالانوار، ج‏29، ص‏123).
ابن‌ابى‌الحدید چنین نقل مى‏کند که ارزش درختان خرماى این ناحیه، با ارزش درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود (شرح نهج‌البلاغه، ج‏16، ص‏236). یا وقتى خلیفه‌ی دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودى را از شبه‌جزیره‌ی عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، قیمت‌گذارى کنند. کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن‏ها را از عربستان بیرون راند (سقیفه و فدک، ص‏98).«فدک» دهکده‏اى در ۱۴۰ کیلومتری مدینه و مملو از درختان نخل و چشمه‌های جوشان بود. همه‌ی ساکنانش یهودى بودند و پس از دژهای خیبر، نقطه‌ی اتکای یهودیان حجاز به شمار می‌رفت. فدک، زمین‌های حاصل‌خیزی داشت و از منابع مهم درآمد در منطقه‌ی حجاز بود. برخى از منابع شیعى، درآمد سالیانه‌ی آن را بین 24 هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته‏اند و برخى دیگر، نصف درآمد سالیانه‌ی آن را 24 هزار دینار دانسته‏اند.
پیامبر اکرم(ص) پس از آن‌که سپاه اسلام، یهودیان را در «خیبر»، «وادی‌القری» و «تیما» شکست داد، برای پایان دادن به قدرت قوم یهود، سفیری به نام «محیط» را نزد سران فدک فرستاد. سران فدک صلح و تسلیم را بر جنگ ترجیح داده و متعهد شدند هر سال نیمی از محصولات فدک را در اختیار پیامبر(ص) قرار داده و از این به بعد زیر سلطه‌ی اسلام زندگی کنند (تاریخ طبری، ج2، ص302).
مناطقى که به دست مسلمانان تسخیر مى‏‌شود، دو گونه است:
1. مکان‏هایى که با جنگ و نیروى نظامى گشوده مى‏شود. این سرزمین‏ها که «مفتوح ‌العنوه» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مى‏شود، برای تقدیر از تلاش جنگ‌جویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار مى‏گیرد و رهبر جامعه‌ی اسلامى چگونگى تقسیم یا بهره‏بردارى از آن را مشخص مى‏کند. منطقه‌ی خیبر، جز دو دژ آن به نام‏هاى «وطیح» و «سلالم»، این گونه بود.
2. مکان‌هایى که با صلح گشوده مى‏شود؛ یعنى مردم منطقه‏اى با پیمان صلح خود را تسلیم مى‏کنند و دروازه‏هاى خود را به روى مسلمانان مى‏گشایند. قرآن‌ کریم اختیار این نوع سرزمین‏ها را تنها به رسول خدا(ص) سپرده است ‏(حشر، آیه‌ی6) و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند.
فدک و دو دژ پیش‌گفته‌ی خیبر، این‌گونه فتح شد؛ بنابراین، ملک رسول خدا(ص) است. طبرى مى‏گوید: «فدک، ملک خالص پیامبرخدا(ص) بود؛ زیرا مسلمانان آن را با سواره‌نظام و پیاده‌نظام نگشودند» (تاریخ طبری، ج2، ص302).

 

بیشتر بخوانید: نگاهی کوتاه به ماجرای فدک


محدثان و مفسران شیعه و گروهى از دانش‌مندان سنى معتقدند، وقتى آیه‌ی 26 سوره‌ی اسراء: «و آت ذا القربى حقه و المسکین و ابن‌السبیل؛ حق خویشاوندان، مساکین و در‌راه‌ماندگان را بپرداز!» نازل شد، پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را خواست و فدک را به ایشان واگذار کرد(مجمع‌البیان‌، ج3، ص411). ناقل این مطلب ابوسعید خدرى، یکى از صحابه‌ی بزرگ رسول اکرم(ص) است و همه‌ی مفسران شیعه و سنى قبول دارند که آیه در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر نازل شده و دخترِ آن حضرت، بهترین مصداق براى «ذا القربى» است.
هم‌چنین روایات فراوانی گواهِ آن است که پیامبر(ص) فدک را به دخترش فاطمه(س) بخشید. در منابع اهل‌سنت، کتاب‌هایی مانند: شواهد‌التنزیل، حیاۀالصحابه، الجرح و التعدیل، ینابیع‌الموده، مقتل‌الحسین و کنزالعمال، به انتقال فدک از سوی پیامبر به حضرت زهرا(س) تصریح می‌کنند. تعداد این روایات به حدی است که جای تردید باقی نمی‌گذارد.
قرائن گواهی می‌دهد که منظور از بخشیدن این ملک به حضرت زهرا(س) دو چیز بود:
1. زمام‌داری مسلمانان پس از درگذشت پیامبر اسلام(ص) طبق تصریح پی در پی ایشان، با امیرمؤمنان(ع) بود و چنین مقامی به هزینه‌ی سنگینی نیاز دارد. علی(ع) برای حفظ این مقام، می‌توانست از درآمد فدک، بهره‌ی فراوانی ببرد. دستگاه خلافت از این پیش‌بینی مطلع شده بود و در همان روزهای نخست، فدک را از دست خاندان پیامبر بیرون آورد.
ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: از علی‌بن‌فارقی، مدرّس مدرسه‌ی غربی بغداد، پرسیدم: «آیا فاطمه در ادعایش راست می‌گفت؟» پاسخ داد: «بلی!» پرسیدم: «با این‌که می‌دانست فاطمه راست‌گوست، پس چرا ابوبکر فدک را واگذار نکرد؟» استاد تبسم کرد و سپس جمله‌ی لطیف و جالبی را در قالب شوخی فرمود. گفت: «اگر روز اول به مجرد ادعای فاطمه فدک را باز‌می‌گرداند، فردا فاطمه ادعای خلافت همسرش را مطرح می‌کرد و می‌بایست ابوبکر از مقام خلافت کناره‏گیری کند، و در این مورد عذر زمام‌دارِ خلافت پذیرفته نبود؛ چراکه با عمل نخستش به صداقت و راست‌گویی دختر پیامبر اقرار کرده بود، و باید پس از آن بدون نیاز به بینه و شهود، هرگونه ادعایی می‌کرد، قبول نماید.» ابن‌ابی‌الحدید می‌افزاید: «این سخنِ درستی است، گرچه استاد به شوخی بیان کرد» (شرح نهج‌البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۴).
۲. خاندان پیامبر(ص) باید پس از فوت ایشان، به صورت آبرومندی زندگی کنند و حیثیت و شرف پیامبر محفوظ بماند. برای این هدف، پیامبر(ص) فدک را به دختر خود بخشید.
چند روز پس از واقعه‌ی سقیفه، ابوبکر اعلام کرد، فدک ملک شخصی نیست و نباید نزد دختر پیامبر بماند. به همین جهت، عاملانِ حضرت زهرا(س) را از فدک بیرون کرد. حضرت زهرا(س) ناچار نزد ابوبکر رفت و میان آنان گفت‌وگویی رخ داد:
ـ ابوبکر! وقتی تو بمیری ارث تو به چه کسی می‌رسد؟
ـ زنان و فرزندانم.
ـ چه شده ‌است که حالا تو وارث پیامبری نه ما؟
ـ دخترِ پیامبر! پدرت درهم و دیناری زر و سیم به جا نگذاشته.
ـ اما سهم ما از خیبر و صدقه‌ی ما از فدک چه می‌شود؟
ـ از پدرت شنیدم که: «من تا زنده هستم در این زمین تصرف خواهم کرد و چون مُردم، مال همه‌ی مسلمانان خواهد بود».
ـ ولی پیامبر در زندگانی خود این مزرعه را به من بخشیده است.
ـ گواهی داری؟
ـ آری؛ شوهرم علی(ع) و امّ‌ایمن گواهی می‌دهند.
ـ دخترِ پیامبر! می‌دانی که ام‌ّایمن زن است و گواهی او کامل نیست. باید زنی دیگر هم گواهی دهد، یا مردی را گواه بیاوری (انساب‌الاشراف، ص۵۱۹).
بدین ترتیب، فدک به بیت‌المال انتقال داده شد؛ هرچند حضرت فاطمه(س) به روایتِ ابوبکر اذعان نکرد و هم‌چنان بر گرفتن عطای خویش از پیامبر(ص) پافشاری می‌فرمود.
به گفته‌ی دانش‌مندان اهل‌سنت، تنها ابوبکر ادعا می‌کند که این روایت را از پیامبر شنیده ‌است؛ از این رو، مورد مخالفت عده‌ای قرار می‌گیرد. اهل‌بیت(ع) نیز به مخالفت با آن پرداخته و وجود چنین حدیثی را رد می‌کنند؛ حتی عمر به این موضوع اذعان می‌کند که علی‌بن‌ابی‌طالب و عباس عموی پیامبر، ابوبکر را دروغ‌گو می‌دانستند. غیر از اهل‌بیت(ع)، تعدادی از همسران پیامبر نیز به ابوبکر، به خاطر نسبت دادن این حدیث اعتراض می‌کنند.
برخی از علمای اهل‌سنت نیز، مصادره‌ی فدک را از مقوله‌ی اجتهاد و در حدود صلاحیت خلیفه دانسته‌اند؛ ولی شیعیان با توجه به این‌که این، تنها مصادره در زمان ابوبکر بوده و در مقابل، بذل و بخشش‌هایی از بیت‌المال در منابع گزارش شده، این عمل را سخت نکوهش می‌کنند و رنجاندن فاطمه(س) را که به فرموده‌ی پیامبر با رنجاندن خدا و پیامبر خدا برابر است، گناهی بزرگ می‌شمرند.
ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدک، در زمان خلیفه‌ی اول پی‌ریزی شد. پس از شهادت حضرت علی(ع)، معاویه زمام امور را به دست گرفت و فدک را میان سه نفر (مروان، عمرو‌بن‌عثمان و فرزندش یزید) تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه‌ی سهام در اختیار او قرار گرفت و وی آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش عمربن‌عبدالعزیز داد. از آن‌جا که او در میان خلفای بنی‌امیه مردی میانه‌رو بود، نخستین بدعتی را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان زهرا(س) بازگردانید. پس از فوت وی، خلفای بعدی فدک را از دست بنی‌هاشم گرفتند و تا روزی که طومار زندگی خلفای بنی‌امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقی بود.
در دوران خلافت بنی‌عباس، مسئله‌ی فدک نَوَسان عجیبی داشت؛ مثلاً سفاح، آن را به عبدالله‌بن‌حسن واگذار کرد و پس از وی منصور دوانقی آن را باز گرفت، ولی فرزند او مهدی آن را به اولاد زهرا(س) بازگردانید و پس از وی هارون روی مصالح سیاسی از دست آن‌ها درآورد؛ تا آن‌که نوبت خلافت به مأمون رسید. او طی تشریفاتی حق را به صاحبانش واگذار کرد و پس از فوت وی باز وضع فدک، نوسان پیدا کرد.
در واقع، در عصر خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس، فدک بیش از آن‌که جنبه‌ی انتفاعی داشته باشد، جنبه‌ی سیاسی به خود گرفته بود. خلفای صدر اسلام به درآمدِ آن نیازمند بودند، ولی در زمان‌های بعدی ثروتِ امرا و خلفا به قدری بود که هرگز به درآمد فدک نیازی نبود. از این جهت، وقتی عمر‌بن‌عبدالعزیز، فدک را به اولاد فاطمه(س) واگذار کرد، بنی‌امیه او را توبیخ کرده و گفتند: «تو با این عمل، شیخین (ابوبکر و عمر) را تخطئه کردی»؛ از این رو، او را وادار کردند تا درآمد آن را میان فرزندان فاطمه(س) قسمت کند و اصلِ مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد (ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۸).